من او را خواهم یافت ..............من او را خواهم یافت
من در طرحها ورنگها ،گم شدم
در روز ها رها شدم.در کار فنا شدم..آری ....آری
من با خود چنین کردم،حس قریبیست تکرا شدن ! تگرار ...تکرار شدن
تمام شدن.نابود شدن.فنا شدن.نبودن ،من این را نخواهم خواست نمی پذیرم
با این تکرار خواهم جنگید
پاد زهر مرگ عشق است
من عاشق خواهم شد >با تمامی وجود
اورا خواهم یافت.جستوجویش خواهم کرد
در نگاه هر ره گذر ،خیره خواهم شد
اگر او را بیابم !در نگاهش خواهم دید.از لبانش خواهم شنید
از دستانش ،آن زمان که دستانم را در دستهایش ،پناه خواهد داد
گرمی خونی را که با اشتیاق در رگهایم جاری می شود
وضربان قلبش را وقتی،درآغوشش سر بر شانه اش نهاده ام
او پناه من خواهد بود ،.من مرگ را شگست میدهم .عشق تنها ،پاد زهر من است
من او را خواهم یافت،در نگاهش خواهم دید ،متمعنم،................ متمعنم
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1391 - 12:30:30 PM